همه چيز در مورد پزشكي

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

در گذشته هاي دور ، پيشوايان مذهبي بيشتر از همه در طب و طبابت شهرت داشتند. بدين جهت نام بيماريها و شيوه معالجه آنها در معابد نگهداري ميشد و كاهنان و رهبران مذهبي حافظ و نگهبان اسرار پزشكي و داروسازي بودند و در مجموع پزشكي و درمان در دست كاهنان و جادوگران و اطباء بود. سپس با پيدايش علوم مانند رياضي و فلسفه و منطق، از زمان بقراط بتدريج طب از جادو و ادعيه و اوراد جدا شده و نظير ساير علوم بر پايه و اساس منطق استوار گرديد. لطفا با راستينه همراه باشيد.

داروسازي در ايران

سير روند داروسازي در ايران :

در تمدن اسلامي ، به همت بزرگاني همچون : ابن ربن طبري، ابوبكر محمد زكرياي رازي، ابوعلي سينا، اهوازي، سيداسماعيل جرجاني، بيروني و ابومنصور موفق الهروي و امثال آنها طب و داروسازي پيشرفت كرد و به شهرت جهاني رسيد به طوري كه سالها آثار برخي از آنها در جهان كتب درسي مدارس طب بود. سپس به علت عدم وجود وحدت و يگانگي در ميان ملل مسلمان و حمله و حكمراني چنگيز و تيمور و جانشينان آنها اين پيشرفت متوقف گرديد و بسياري از علما و اطباء سرزمينهاي اسلامي بويژه ايران ، راه مهاجرت را پيش گرفته و به ديار ديگر رفتند.
در دوره صفويه داروسازي صاحب اعتباري گرديد و كتب زيادي در اين زمينه نوشته شد كه از آن جمله اند: اختيارات بديعي، علاجات داراشكوهي، خلاصة التجارب، تحفه حكيم مؤمن و چند اثر ديگر. تا اين تاريخ اطباء در هر دو رشته پزشكي و داروسازي متبحر بودند و جدايي بين آن دو وجود نداشت.
در اين دوره ، براي آموختن پزشكي و داروسازي ، دانشكده وجود نداشت . هر فرد نزد يكي از اساتيد ، شاگردي مي كرد و همين قدر كه آشنايي مي يافت به طور مستقل مشغول كار مي شد. اغلب اجزاي گياهي به عنوان دارو توسط حكيم باشي ها تجويز مي شد و به وسيله عطارها كه داروساز داشتند و در عطاريها اشتغال به كار داشتند تحويل بيماران مي شد.

دكان هاي عطاري

دكان هاي عطاري :

عطاري دكاني بود با قفسه بندي كامل تا زير طاق كه از كثرت و فشار جنس جاي خالي در آن ديده نمي شد. به اين صورت كه زير قفسه تا يك ذرع از زمين بالا آمده، كشوها و جعبه ها در ابعاد يك در دو وجب و كم و زياد پهلوي هم جاسازي شده بود كه در آنها انواع دارو و گل و گياه ريخته مي شد. بالاي آنها قفسه هاي مختلف الاضلاع از بيست تا پنجاه سانت ارتفاع بود كه در آنها نيز قوطي هاي حلبي و شيشه اي محتوي انواع دارو از گل و برگ و ريشه و تخم و دانه و گردو حب و شياف و امثال آنها وجود داشت. بالاتر از قفسه هاي مزبور امتعه اجناس غيردارويي مانند حنا و سدر و صابون و رنگ و روناس و چاي و قهوه و كله قند چيده مي شد. بالاتر از آنها غرابه هاي انواع عرقهاي بيدمشك و نعناع ها و بيد و نسترن و كاسني و چهار عرق و گلاب و غيره قرار داشتند. در وسط، اطراف، پايين و جلوي پماد آلفا براي جوش دكان عطاري كيسه هاي فلفل و زردچوبه و گل گاوزبان و برگ بيد و پوست بيد، ليمو خشك و امثال آنها چيده مي شد.
از كالاهاي ديگر عطاري مايه پنير و كدوهاي خشك بوستاني و جنگلي و ليف و جوز و قرص كمر و نخ كشيده و غيره بود. در هر عطاري غالبا يك پيشخوان وجود داشت كه داخل دكان را از خارج مجزا مي كرد. روي پيشخوان ترازو و طشتك سنگ و ترازوي دقيق (ترازوي زرگري) و طشتكهاي محتوي زردچوبه و دارچين و فلفل كوبيده قرار داشت. . بجز عطاري ها كه در دكان ها مستقر بودند دوا فروشهاي خرده فروش هم بودند كه كيسه هاي كوچك و بزرگ دوا و درمان را مي چيدند و به طبابت و نسخه پيچي مي پرداختند.

داروسازي جديد در ايران

داروسازي جديد در ايران :

شايد بتوان ورود “پر سيمون موردلس” سفير پادشاه اسپانيا به دربار سلطان محمد خدابنده پادشاه صفوي را آغاز رواج علوم جديد در ايران دانست. بعد از آن در دوره قاجاريه عباس ميرزا نايب السلطنه در سال ۱۲۲۶ هجري قمري چهار نفر و چهار سال بعد پنج نفر را براي تحصيل دانش هاي نوين به اروپا اعزام داشت. معروفترين محصلين اعزامي كه پزشكي آموخت و به ايران بازگشت و آن را رواج داد ميرزا بابا دكتر بود. حكيم قُبُلي كتابي درباره بيماريها و درمان آنها با داروهاي جديد نوشته است.
با آغاز كار مدرسه دارالفنون، نخستين آزمايشهاي شيمي به شكل امروزي در آن انجام شد.
در دارالفنون قسمتي به نام طب و داروسازي وجود داشت. در اين مدرسه دروس به سه قسمت تقسيم مي شد : طب ايراني ، طبيعيات و داروسازي و طب اروپايي .
در دارالفنون ، طب ايراني توسط ميرزا احمد طبيب كاشاني تدريس مي شد؛ طبيعيات به وسيله دكتر فوكتي درس داده مي شد و وظيفه دكتر پولاك تدريس طب اروپايي بود و پس از او دكتر شليمر هلندي به تدريس اين رشته پرداخت. دكتر فوكتي كه متخصص داروسازي بود نخستين آزمايشگاه جديد شيمي را در ايران به وجود آورد.

اولين بيمارستان جديد در ايران

اولين بيمارستان جديد در ايران :

ناصرالدين شاه پس از مراجعت از فرنگ در سال ۱۲۹۰ دستور داد به سبك فرنگ و براساس علوم جديد بيمارستاني بنا نهند و ناظم الاطباء را مأمور تأسيس اين مركز درماني كرد. وي پس از تأسيس مريضخانه دولتي ، هشت سال رياست آن را برعهده داشت و داروهاي داروخانه آن را نيز غالبا داروهاي جديد تشكيل مي دادند كه به عطارخانه ي بيمارستان شهرت داشت.
بدين ترتيب ناظم الاطباء ، نخستين بيمارستان جديد را در ايران تأسيس نمود و تا ۱۲۹۸ هجري قمري رياست آن را عهده دار بود و بعد از كناره گيري از رياست بيمارستان دولتي ( سينا ) با ميرزا حسين خان مشيرالدوله كه مامور توليت آستان رضوي شده بود به مشهد رفت و در آنجا بيمارستان رضوي را از موقوفات آن آستان پماد سوختگي تأسيس كرد. و آن هم دومين بيمارستاني بود كه به روش اروپايي در ايران تأسيس گرديد.
( به نقل از مجله يادگار ، سال سوم، شماره چهارم، تهران، فروردين ۱۳۲۴ شمسي، صفحه ۵۶ – ۵۷ )

جداشدن داروسازي از طب :

در محرم سال ۱۳۳۷ هجري قمري (۱۲۹۷ ه. ش.) دكتر لقمان الدوله از طرف احمدشاه به رياست قسمت طب دارالفنون منصوب شد و براي اولين بار كلاس طب به نام مدرسه طب خوانده شد كه محل جداگانه اي در حياط دارالفنون به آن اختصاص يافت. بعد از فوكتي، شوربن آلماني و “موليون” فرانسوي از سوي دولت استخدام و مأمور تدريس طبيعيات و داروسازي گرديدند و هر يك داروخانه اي نيز طبق اصول و ضوابط جديد در تهران داير كردند . لازم به توضيح است بعد از آنكه قرارداد استخدامي فوكتي خاتمه يافت يكي از شاگردانش به نام ميرزا كاظم خان محلاتي كه در همين سال از اروپا مراجعت كرده بود به جاي وي مشغول كار شد ؛ وي تا سال ۱۳۱۳ هجري قمري كه سال فوت اوست به اين شغل اشتغال داشت ؛ پس از او مسيو ركبرن با معرفي دكتر تولوزان (پزشك ناصرالدين شاه) معلم طبيعيات و داروسازي شد و شوربن بعد از مسيو ركبرن به تدريس پرداخت. از طرف ديگر عده اي از داروسازان تحصيل كرده خارجي نيز به ايران آمدند و به اين فن اشتغال ورزيدند از آن جمله دكتر پاپاريان (از تركيه)، گارنيك (از تركيه)، نباطي ( از الزاس ) ، و دكتر پطروسيان (از سوئيس) را مي توان نام برد.

آزمايشگاه تحقيقاتي و دانشكده داروسازي

آزمايشگاه تحقيقاتي و دانشكده داروسازي :

در سال ۱۲۸۲ هجري شمسي يك دارو ساز فرانسوي به نام گوستاو يوكنت كه سرگرد ارتش فرانسه بود به عنوان رييس آزمايشگاه و داروساز شاه قاجار به استخدام ايران درآمد. او در تكيه دولت يك آزمايشگاه شيمي داير كرد و درباره آبهاي معدني مطالعاتي انجام داد و نتيجه مطالعات خود را به سال ۱۹۰۶ ميلادي در پاريس به چاپ رسانيد. در آزمايشگاه او داروسازان متعدد ايراني گرد مي آمدند و دكتر عباسعلي قريب دروس او را ترجمه مي كرد. پس از چندي اين آزمايشگاه تعطيل شد و در سال ۱۳۴۱ هجري قمري (۱۳۰۱ ه. ش.)، نخستين مدرسه داروسازي به عنوان شعبه اي از مدرسه طب تأسيس گرديد و اين در حالي بود كه ۶۹ سال از تأسيس دارالفنون ميگذشت و تنها استاد مدرسه دكتر «پاپاريان» اهل تركيه بود. طبق پيشنهاد دكتر پاپاريان براي ورود دارو به ايران موافقت اداره كل صحيه و سنديكاي داروسازان اجباري گرديد .
در سال ۱۳۰۲ شمسي شعبه مدرسه طب و داروسازي به محل آموزش و پرورش در نزديك بهارستان منتقل شد و در سال ۱۳۰۵ دوره مدرسه داروسازي سه سال و شرط ورود به آن مدرك سه ساله متوسطه بود. در سال ۱۳۰۹ دوره داروسازي به پنج سال افزايش يافت و در سال ۱۳۱۳ با تأسيس دانشگاه تهران شرط پماد زخم ورود به رشته داروسازي داشتن ديپلم كامل متوسطه و دوره دكتراي داروسازي سه سال پس از ديپلم شد. در سال ۱۳۱۸ دوره تحصيل از سه سال به چهار سال افزايش يافت و در سال ۱۳۲۳ دوره تحصيل داروسازي پنج سال شد و اين كار عملا در سال ۱۳۳۰ به اجرا درآمد و سرانجام فارغ التحصيلان دوره شش ساله داروسازي در سال ۱۳۵۳ وارد بازار كار شدند.

تاريخچه داروخانه

تاريخچه داروخانه :

درگذشته ، داروها گياهي و سنتي بودند كه توسط حكيم باشيها تجويز شده و به وسيله عطارها به بيماران تحويل ميشد . وضع بدين منوال بود تا آنكه نخستين مريضخانه دولتي، پس از مراجعت ناصرالدين شاه از فرنگ در تهران تأسيس گرديد. مريضخانه مزبور كه به سبك جديد اداره ميشد يك دواخانه داشت و دو نفر به نامهاي ميرزافرهاد و ميرزا عنايت الله در آن داروخانه كار مي كردند منتهي چون اغلب مجهز به داروهاي گياهي بود به عنوان عطارخانه در يك بيمارستان جديد محسوب گرديده و به اين نام مشهور بود .
نخستين داروخانه به سبك جديد توسط شوربن آلماني ، معلم داروسازي دارالفنون و داروساز مخصوص ناصرالدين شاه در خيابان ناصرخسرو تأسيس شد و آغاز به كار نمود ، مسيو ايگن بوناطي كنسول افتخاري نروژ نيز در داروخانه شوربن مشغول به كار شد. سپس داروخانه ديگري در زمان سلطنت مظفرالدين شاه توسط موليون فرانسوي ، معلم طبيعيات و داروسازي دارالفنون داير شد. بعد نيز دو نفر از ارامنه تركيه به نامهاي «پاپاريان» و «گارنيك دي گيجيان» هر كدام داروخانه اي در تهران افتتاح نمودند. سپس داروسازان ايراني به تقليد از استادان خود در تهران و شهرستانها اقدام به تأسيس داروخانه نمودند و با افزايش جمعيت تعداد آنها نيز رو به تزايد گذاشت.

داروخانه هايي كه قبل از سال ۱۳۰۰ هجري شمسي در تهران تأسيس شدند به قرار زير هستند :

  • داروخانه پاستور .
  • داروخانه شرق .
  • داروخانه خيريه .
  • داروخانه خورشيد .
  • داروخانه جاويد .
  • داروخانه سيروس .

داروخانه هايي كه بعد از سال ۱۳۰۰ شمسي تأسيس شدند عبارت بودند از :

  • ” داروخانه شبانه ” كه جزو مؤسسات بلدي بود و در ضلع شرقي ميدان سپه قرار داشت. يك نفر داروساز شبها در اين داروخانه انجام وظيفه ميكرد.
  • ” داروخانه سپه ” كه دولتي بود و براي رفع احتياجات ارتش از ۳۰ فروردين ۱۳۹۱ هجري شمسي آغاز به كار نمود.

داروخانه هاي ديگر نيز به شرح زير بودند :

  • داروخانه مريضخانه دولتي .
  • داروخانه مريضخانه بلدي شماره يك .
  • داروخانه بيمارستان روزبه .
  • داروخانه مريضخانه بلدي شماره دو (بيمارستان فارابي) .
  • داروخانه بيمارستان نسوان ( زنان ).
  • داروخانه نظامي واقع در خيابان چراغ برق كه توسط دكتر هوشنگ نظامي از فارغ التحصيلان دانشكده پانسمان زخم داروسازي پاريس تأسيس شده بود. در اين داروخانه الكسير يا شربت انهم تهيه شد كه فروش نسبتا خوبي داشت.
  • و همچنين از داروخانه پاستور به مديريت موسي طوب بايد ياد كرد كه خميردندان و قرص ترك ترياك مي ساخت.

برخورد مردم با نخستين داروخانه فرنگي تهران :

داروخانه شوربن آلماني تحت عنوان نخستين دواخانه دارالخلافه در خيابان ناصريه (ناصرخسرو امروزي) قرار داشت. اين خيابان را در سال ۱۲۸۲ هجري قمري پس از پركردن خندق شرقي ارگ به وجود آوردند . شمال خيابان ناصريه ابتدا باز نبود تا آنكه در اسال ۱۲۸۴ هجري قمري آن را به ميدان توپخانه باز كردند و دروازه اي به نام دروازه ناصريه براي آن ساختند (محل دروازه پهلوي ساختمان پست و تلگراف كنوني ) بود.
توسعه و آباداني آن از سال ۱۲۸۹ هجري قمري توسط امين حضور انجام گرفت و آن را به صورت يكي از خيابانهاي خوب آن زمان درآورد. اين خيابان نيز مانند باب همايون داراي درختهاي انبوه بود و نهرهاي آب در دو طرف آن مي گذشت.
از بناهاي معروف ناصريه مدرسه دارالفنون، عمارت شمس العماره و عمارت كامران ميرزا نايب السلطنه را مي توان نام برد كه دو ساختمان اولي و دومي هم اكنون باقي است اما ساختمان سومي به مجتمع ساختمانهاي وزارت دارايي اختصاص يافته است.
خلاصه در بهترين خيابان پايتخت ايران، در همسايگي خانه شاه ، داروخانه شوربن داير شده بود كه دواهاي اروپايي مي فروخت. در اوايل كار مشتريان اين داروخانه اروپاييان مقيم تهران و اعضاي سفارتخانه ها بودند، اهالي بومي خيلي كم با اين مكان درماني سركار داشتند مگر اينكه خيال مسخرگي و آزار و اذيت داشته باشند … به اين طريق كه چون داروهاي فرنگي را جوهر داروهاي ايراني مي دانستند .
جهت تحقير داروهاي فرنگي ، روزي يكي مراجعه كرده جوهر گندم مي طلبيد و وقتي شوربن بيچاره و بي خبر اظهار نا آشنايي با داروي مورد درخواست مي كرد، از ميان دستمال يا كاغذ ، مدفوع خشك يا تري بيرون آورده مي گفت:
از اين نوع جوهر گندم ميخواهم !
روز ديگر فردي به او مراجعه كرده و كپسول ريش دراز مي خواست … وقتي شوربن اظهار بي اطلاعي ميكرد ، پشكل بز نشانش ميداد !
يا يكي ديگر مراجعه مي كرد و قرص باد معده از شوربن مي خواست و چون مدير داروخانه پيگيري مي كرد … او از پايين صدايي درآورده و سريع فرار ميكرد .
( تاريخ تهران، عبدالعزيز جواهركلام، انتشارات كتابخانه منوچهري، چاپ دوم، تهران، ۱۳۵۷، صفحه ۱۲۵ – ۱۲۶. )
از جمله اين مسخرگيها و اذيت و آزارها ، روزي شخصي شرط مي بندد كه وسط داروخانه شوربن رفع حاجت كند . بدين ترتيب به داروخانه شوربن مراجعه كرده و درخواست نفت مي كند و چون شوربن مي گويد نفت ندارد ، او در جوابش مي گويد : به دواخانه اي كه نفت ندارد بايد مدفوع كرد و سپس تنبانش را پايين كشيده وسط داروخانه مدفوع مي كند .
اين تنها كاسب فرنگي بود كه توانسته بود با اين احوال و مشكلات مقاومت داشته پماد زخم بستر ، خودش را حفظ كند … اما در عوض توسط همين كارها كه با وي و داروخانه اش ميشده تعريفش به اين سو و آن سو مي رسيد و در اندك زماني چنان معروفيت يافت و شهرت پيدا كرد كه از جمله سرشناس ترين مؤسسات درآمد كه شايد با مخارج سنگين اعلان و خرج تبليغ هرگز نتوان به آن شهرت رسيد.



منبع

تظرات ارسال شده