همه چيز در مورد پزشكي

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

همه انسانها گاهي در زندگي شان حس بد را تجربه مي كنند . حس هايي مانند شكست، طردشدگي، حس ناخواستني بودن، سرزنش خود، اضطراب، عصبانيت و… اصولا زندگي طبيعي بدون حس بد محال است و اگر كسي ادعا كند هرگز هيچ حس بدي را تجربه نكرده ؛ يا دروغگو است يا فردي غيرطبيعي كه توانايي درك هيجانات خودش را ندارد . بنابراين داشتن حس بد ، بخشي طبيعي از زندگي همه ماست . اما چرا يك حس بد مي تواند زندگي انساني را به كلي نابود كند و همان حس بد، پس از مدت كوتاهي در فرد ديگر كمرنگ مي شود و اهميتش را از دست مي دهد؟ اگر در موضوعي كه حس بد ايجاد كرده ، مثلا ورشكستگي يا فقدان يك عزيز تفاوتي نيست، پس تفاوت حس در كجاست؟ براي درك بهتر بدتنظيمي هيجاني لطفا با راستينه همراه باشيد.

 خشونت

شناختن احساس بد را تمرين كنيم :

بدتنظيمي هيجاني را با مثال شرح مي دهيم . دوستان براي اينكه بتوانيم درك كنيم چرا واكنش افراد به يك اتفاق بد واحد مي تواند اينقدر متفاوت باشد ، بايد اول سعي كنيم احساسات خودمان را بهتر بشناسيم. آخرين باري كه يك حس بد را تجربه كرده ايد، به ياد بياوريد. به حسي كه در آن لحظه داشتيد، فكر كرده و هيجاناتتان را بررسي كنيد. عصبانيت، غمگيني، بي حوصلگي، حسادت، بي قراري، كلافگي و خجالت مثال هايي از حس بد هستند. هر انساني با توجه به محيطي كه در آن زندگي مي كند و الگوهايي كه در اختيار دارد ياد مي گيرد چگونه هنگام مواجه شدن با حس بدي ، حال خودش را خوب كند . يكي براي فرار از حس بد به طبيعت پناه مي برد، يك نفر خودش را غرق كار مي كند ، ديگري ورزش سنگين مي كند، يكي خودزني مي كند، يك نفر مي پرسد با خشونت و رفتار خشن چه كنيم ؟ يك نفر به طور افراطي مي خوابد و يكي به طور افراطي غذا مي خورد .

هر كس به تجربه در مي يابد كدام يك از اين كارها برايش موثرتر است و همان طور كه مشاهده مي كنيد ، بعضي از اين رفتارها آسيب رسان و حتي خطرناك هستند و چه بسا فرد بعد از انجام آنها احساس پشيماني و خجالت مي كند .

به رفتاري كه فرد براي كنترل هيجانات شديد خود انجام مي دهد، تنظيم هيجان يا emotion regulation مي گويند. فردي كه در تنظيم هيجاناتش مشكل دارد نمي تواند احساسات و هيجاناتش را مديريت كند و به همين دليل مثل رايانه اي كه همزمان فايل هاي زيادي روي صفحه اش باز باقي مانده و سرعتش را كاهش مي دهد ، بعد از مدتي احساس مي كند زير فشار مسائلي كه در زمان خودشان آنقدرها بزرگ و با اهميت نبوده اما به هم اضافه شده و كلاف سردرگمي از مشكلات حل نشده را ايجاد كرده اند ، قرار دارد . و اين همان بدتنظيمي هيجاني ست .

به اين مثال دقت كنيد :

فردي صبح از خواب بيدار مي شود و مي خواهد مثل هر روز سر كار خودش برود اما ماشين روشن نمي شود . به ساعتش نگاه مي كند و متوجه مي شود دير شده است. اين اتفاق بد ، هيجاني منفي در او ايجاد مي كند اما سريع تصميم مي گيرد با نزديك ترين آژانس تماس بگيرد و وقتي با آژانس به موقع به سر كارش مي رسد ، با اينكه هنوز مي داند ماشين خراب است و نياز به تعمير دارد ، موقت آرام مي شود و ديگر اين مساله در محل كارش ، بار عاطفي شديدي برايش ندارد. يك ساعت بعد در محل كار با يكي از همكاران دعوا مي كند چون مرتكب عملي شده كه اصلا انتظارش را نداشته است. اين اتفاق دوباره تعادل هيجاني فرد را به هم مي زند و برانگيخته مي شود. يك حس بد ديگر… در اين زمان با يكي ديگر از همكارانش در مورد مساله اي كه ناراحتش كرده صحبت مي كند و يك استكان چاي مي خورد و كمي آرام تر مي شود و سعي مي كند مساله را از زاويه نگاه همكارش ببيند. با اين كار كمي سبك مي شود چون قادر شده خودش را به جاي او بگذارد. فردي كه در اين مثال در موردش صحبت كرديم فردي طبيعي است كه قادر است هيجاناتش را تنظيم كند و مسائل را با هم قاطي نمي كند.

حال فرد ديگري را در نظر بگيريد كه صبح از خواب بيدار شده و متوجه مي شود ماشينش خراب است و روشن نمي شود. شروع مي كند به بد و بيراه گفتن به زمين و زمان و شركت سازنده ماشين و … اين كار فرصت فكر كردن به راه حل را از او مي گيرد و زماني تصميم به تماس با آژانس مي گيرد كه خيلي دير شده. راننده آژانس در زودترين زمان ممكن مي رسد ولي فرد مورد نظر ما آنقدر عصبي است كه بر سر او هم فرياد مي كشد و تمام مسير به جرو بحث و تنش سپري مي شود. در نتيجه فرد با حالتي برانگيخته وارد محل كارش مي شود و ساعتي بعد متوجه مي شود همكارش كار بدي انجام داده كه او اصلا انتظارش را نداشته است. فكر مي كنيد چه اتفاقي مي افتد؟ با عصبانيت شديد وارد اتاق او شده و با او دست به يقه مي شود و چه بسا ممكن است مرتكب عملي شود كه بعدها از انجام آن بسيار پشيمان شود. اين مثال فردي را توصيف مي كند كه بدتنظيمي هيجاني دارد . متاسفانه برخي افراد عمرشان را پشت ميله هاي زندان مي گذرانند يا به پاي چوبه دار مي روند كه دليل آن همين بدتنظيمي هيجاني است كه گرفتارش شده اند . در فردي كه بدتنظيمي هيجاني دارد ، هيجانات منفي فرصتي براي فروكش كردن پيدا نمي كنند و احساسات بد به هم اضافه مي شوند تا جايي كه مشكلات كوچك فاجعه بار خواهند شد .

بدتنظيمي هيجاني

تنظيم هيجان ياد گرفتني است :

درست است كه بخشي از تنظيم هيجان به ژن ها مربوط است ، خبر خوب اين است كه بخش زيادي از مهارت تنظيم هيجان آموختني است پس اينكه شما هميشه هيجاناتتان را با دعوا و كتك كاري و آسيب رساندن به خود و ديگران با روي آوردن به مواد مخدر و اعتياد كنترل كنيد و در جواب اعتراض ديگران بگوييد: “من همينم و از بچگي همين جور بوده ام” پذيرفتني نيست .
تنظيم هيجان تكنيك هاي يادگرفتني دارد كه البته ممكن است براي يك فرد بزرگسال كه سالها بدتنظيمي هيجاني داشته، كمي طول بكشد اما يادگيري آنها مي تواند نگاه شما به دنياي اطراف و نگاه ديگران به شما را تغيير دهد و به شما كمك كند بار سنگيني را كه از هيجانات ناخوشايند انباشته شده و سال ها به دوش كشيده ايد، بر زمين بگذاريد.

مديريت هيجان

افراد طبيعي چگونه هيجاناتشان را مديريت مي كنند؟

افراد مختلف روش هاي متفاوتي براي تنظيم هيجاناتشان دارند . مثلا فردي كه مي داند رفتن به محيط يا ديدن فردي خاص هميشه باعث ايجاد هيجانات منفي در او مي شود ، سعي مي كند كمتر در آن محيط قرار بگيرد . به اين كار ، ” كنترل محيط ” مي گويند پماد زخم بستر اما برخي موقعيت ها در زندگي افراد وجود دارد كه غيرقابل اجتنابند . در اين مواقع افراد از تكنيك “باز تعبير كردن ” سود مي برند ؛ يعني وقتي مساله اي بار هيجاني زيادي برايشان دارد سعي مي كنند آن را به گونه اي ديگري تعبير كنند. دانشجوي روان پزشكي را در نظر بگيريد كه وقتي وارد بخش مي شود مورد حمله بيماري كه در بخش بستري است ، قرار مي پماد آلفا براي آفتاب سوختگي گيرد . اگر اين فرد تنظيم هيجاني خوبي نداشته باشد، ممكن است از اين برخورد عصباني و برافروخته شود ولي فردي كه تنظيم هيجاني مناسبي دارد ، حمله فرد بيمار را ناشي از بيماري اش تعبير مي كند ، نه خصومت و همين تعبير باعث مي شود بتواند عصبانيتش را كنترل كند.

مقاله مرتبط : بپذيريم كه مالك ديگران نيستيم

كنترل هيجان

چند پماد زخم نكته مهم درباره بدتنظيمي هيجاني و حس بد :

هر وقت دچار حس بد شديد ، به اين فكر كنيد كه :

  1. هيچ حس بدي ابدي نيست. درست است كه در حال حاضر ممكن است بار عاطفي اتفاق بدي كه رخ داده آنقدر زياد باشد كه فكر كنيد حس ناخوشايندش هميشه باقي خواهد ماند، پماد آلفا براي جوش اما خبر خوب اين است كه هيچ هيجاني تا ابد پايدار نمي ماند و فروكش مي كند، حتي اگر هيچ چاره اي براي آن وجود نداشته باشد.
  2. نكته مهم ديگر اين است كه بدانيم بايد با احساس بد خودمان مواجه شويم. فرار كردن از تجربه حس بدي كه داريم و انكار كردن آن فقط باقي ماندن آن هيجان را طولاني تر مي كند. هرچه زودتر با حس بدمان پماد سوختگي مواجه شويم و براي آنچه كه اتفاق افتاده سوگواري كنيم، زودتر از شرش خلاص شده و موفق به تنظيم هيجاناتمان خواهيم شد.
  3. اينكه خودمان را بدبخت و بدشانس و بداقبال بدانيم، هيچ كمكي به تنظيم هيجانات ما نمي كند. بايد قبول كنيم ما تنها كسي نيستيم كه دچار اين اتفاق ناخوشايند و اين احساس بد شده و آخرين نفر هم نخواهيم بود.

مقاله پانسمان زخم مرتبط : فوبيا (هراس) : علل ، انواع و علائم فوبيا



منبع

تظرات ارسال شده