- نویسنده : عيسي قاسمي
- بازدید : 272 مشاهده
قضيه كنار نيايند، بعدها دچار شگفتزدگيِ نامطبوعي خواهند شد. قبول كنيم كه مدرسه ميتواند جاي خستهكنندهاي باشد و واقعيت اين است كه معلمان وظيفه ندارند به همان ترتيبي كه آموزش ميدهند، كودكان را سرگرم هم بكنند. قرار نيست زندگي جولانگاه بيپايان سرگرميها باشد.
به گزارش : اگر دور و برتان بچهاي باشد، با اين معضل به خوبي آشناييد؛ پيش شما ميآيند و ميگويند كه حوصلهشان سر رفته است و نميدانند چه كار كنند. اگر سرتان خلوت باشد شايد مشغول بازيكردن با آنها شويد و اگر نتوانيد با آنها وقت بگذرانيد احتمالاً برايشان پويانمايي ميگذاريد يا راه ديگري پيدا ميكنيد تا سرگرم شوند، اما چه بسا راه درستتري هم باشد، ولشان كنيد تا كمكم نمايندگي محصولات هارتمن بياموزند زندگي چيزي است كه در آن اغلب اوقات حوصلۀ آدم سر ميرود.
«حوصلهام سر رفته»، اين جمله كوتاه آن قدر قدرت دارد كه پدر و مادرها را از وحشت، آزردگي خاطر و عذاب وجدان لبريز كند. اگر حوصله كسي سر رفته باشد، حتماً فرد ديگري در آموزش، غنابخشي يا سرگرمكردن او كوتاهي كرده است. اصلاً چطور ممكن است كسي ادعاي ملال كند، آن هم در حالي كه كارهاي زيادي را ميتوان انجام داد؟ اما ملال از آن چيزهايي است كه بايد تجربهاش كرد، نه آن كه با عجله كنارش زد. برخلاف چيزي كه بيشتر افراد در فرايند رشد ميآموزند، ملال بري ما خوب و سودمند است.
اگر كودكان خيلي زود با اين قضيه كنار نيايند، بعدها دچار شگفتزدگيِ نامطبوعي خواهند شد. قبول كنيم كه مدرسه ميتواند جاي خستهكنندهاي باشد و واقعيت اين است كه معلمان وظيفه ندارند به همان ترتيبي كه آموزش ميدهند، كودكان را سرگرم هم بكنند. قرار نيست وريدي زندگي جولانگاه بيپايان سرگرميها باشد.
خاطرات پيش از قرن ۲۱ سرشار از يكنواختي است. افراد طبقه مرفه، وقتي از پرسهزدن در سالنهاي پذيرايي خسته ميشدند، به پيادهرويهاي طولاني ميرفتند و دار و درختها را تماشا ميكردند؛ سوار خودروهاي شان ميشدند و بازهم دورتر ميرفتند و درختان بيشتري را تماشا ميكردند. كودكان نيز انتظار چنين آيندههايي را داشتند و از همان كودكي با آن اخت ميشدند.
تنها چند دهه قبل، در دوران از دست رفته كمتوجهي به كودكان، آدمهاي بالغ فكر ميكردند حدي از ملال ضروري است، اما امروزه قراردادن كودكان در چنين انفعالي همچون اهمال والدين در انجام وظايفشان ديده ميشود. «كلير كينميلر» در مقالهاي به نام «شقاوت والدين مدرن» كه در نشريۀ تايمز منتشر شد به مطالعه جديدي ارجاع ميدهد كه براساس آن والدين، صرف نظر از طبقه، درآمد يا نژاد، معتقد بودند «كودكاني كه در ساعات بعد از مدرسه حوصلهشان سر ژل هارتمن ميرود، بايد در كلاسهاي فوق برنامه ثبت نام شوند و والديني كه مشغله دارند نيز بايد درصورتي كه كودكان از آنها درخواست كنند، تمام كارهايشان را متوقف و به آنها توجه كنند.»
امروزه بچهها، زماني كه والدين دست از سرشان برداشته باشند، با وسايل ديجيتالشان به حال خود رها ميشوند. والدين براي يك مسافرت طولاني با ماشين يا هواپيما چنان برنامهريزي ميكنند كه انگار ژنرالهاي ارتش هستند و دارند نقشۀ يك مانور زميني پيچيده را ميريزند، اما وقتي در دهۀ ۷۰ ميلادي كودكان در راه بازگشت حوصلهشان سر ميرفت، والدين چه كار ميكردند؟ هيچ! اجازه ميدادند بوي بنزين خفهشان كند، خواهر و برادرهايشان را عذاب دهند و، چون كمربند ايمني واقعاً كارايي نداشت، ميگذاشتند بچهها با كمربند شكسته بازي كنند.
به هرحال ملال ميتواند منشأ اتفاقاتي باشد. بعضي از ملالآورترين شغلهايي كه من داشتهام، درعينحال خلاقانهترينها پانسمان زخم بستر هم بودهاند. قصهها درست درآن لحظهاي شكل ميگيرند كه با آثار بيحس كنندۀ ملال اخت شويد و خودتان را در مسير اكتشاف بيابيد. به همين دليل است كه ايدههاي خوب زير دوش حمام به سراغ آدم ميآيد؛ يعني وقتي اسير فعاليتي پيش پا افتاده هستيد؛ چرا كه درست همان زمان است كه به ذهنتان اجازه ميدهيد پرسه بزند و خود به دنبالش روانه ميشويد.
ترديدي نيست كه خود ملال در واقع اهميتي ندارد بلكه مهم نگرشي است كه بدان داريم. هنگامي كه فرد به نقطۀ فروپاشي ميرسد، ملال به او ميآموزد چگونه واكنشي سازنده نشان دهد؛ چگونه وضعيت را تغيير دهد، اما مادامي كه به عادتِ خوار شمردن ملال چسبيده باشيم، چنين چيزي را ياد نخواهيم گرفت.
بدون ترديد اگر به جاي افزايش سرگرمي، به كودكان بياموزيم در برابر ملال شكيبا باشند، آنان را براي آيندهاي واقعيتر آماده خواهيم كرد؛ يعني آيندهاي كه در آن جايي براي انتظارات نادرست از كار پماد آلفا براي سوختگي پاي نوزاد و زندگي وجود ندارد. شايد به نظرتان ملالآور بيايد. كار همين است، زندگي همين است. شايد دوباره بايد با ملال اخت شويم و به نفع خودمان بهكارش بگيريم. شايد در جهاني كه پيوسته خواستههاي افراد در حال افزايش است، با كمي هيجان كمتر نيز بتوانيم زندگي كنيم.
منبع: روزنامه خراسان
منبع